به گزارش پایگاه خبری گل کوچیک: گریه عادل فردوسیپور . برکناری عادل فردوسیپور . ممنوع الکاری عادل فردوسیپور. دکترعادل فردوسیپور مجری برنامه نود در حین سخنرانی بغضش گرفت
در سرزمینی زندگی میکنیم که رسم و رویهاش، تبدیل خاطرات دیروز به رویاهای فرداست. بیش از هزار روز از خاموشی صدای عادل فردوسیپور در شبکه سه گذشت و چراغ سبز نشان دادنهای رییس جدید صداوسیما هم برای بازگشت او کارگر نیفتاد.
خب البته خیلی هم عجیب نیست؛ از همان اول همه میدانستند مشکل از جای دیگری است! مهم نیست که عادل را دوست داشته باشیم یا نه، مهم نیست که او وزنه سنگینی باشد یا نباشد، حتی قصد نداریم در این شرایط اسفبار اقتصادی، سطح توقعات مردم را به بازگشت یک مجری و گزارشگر تقلیل بدهیم... کل این ماجرا فقط از یک جهت اهمیت دارد؛ این که خواست و اراده مردم این مملکت، حتی در همین مقدار جزیی هم برای صاحبان قدرت مهم نیست.
در این شرایط، چطور با ما از شوخی «تعیین سرنوشت» حرف میزنید؟ رضا عطاران رانده شده، پیمان قاسمخانی با بغض میگوید: «امروز دیگر تولید کاری در حد نان و عشق و موتور هزار هم محال است» و حتی صدای مهران مدیری را هم درآوردهاند که: «دیگر امکان ندارد در این مملکت اجازه بدهند یک ثانیه کاری شبیه شبهای برره ساخته شود.» بیست سال پیشمان حالا به رویا تبدیل شده و با این روند، ای بسا امروزمان هم به رویای بیست سال بعد تبدیل شود.
تکصدایی بیداد میکند و حلقه انحصار هر روز تنگ و تنگتر شده است. با این تفاسیر، عجیب نیست که نیروی حراستی را گزارشگر فوتبال میکنند، اما به فردوسیپور مجال کار نمیدهند؛ به مردی که بزرگترین خلافش، تبریک اسکار اصغر فرهادی و طعنه به شهردار پاکدست تهران در داستان پلاسکو بود. افسوس؛ هزار روز گذشت و این کهنه زخم کوچک هم برایمان عادی شد... پینوشت: به خدا قسم کاری به سیاست نداریم، فقط کاش به سیاست هم میگفتید کاری به همه چیز ما نداشته باشد. خفه شدیم کمکم!